«لسآنجلس، تهران» را به جشنواره فجر نخواهم داد
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۲۵۷۹۳۴
خرداد: تینا پاکروان به عنوان تهیهکننده فیلم «خانه کاغذی» را این روزها روی اکران دارد. پاکروان اخیرا مشغول کارگردانی فیلمی با نام «لس آنجلس تهران» است که گفته او یک کمدی فانتزی متفاوت در سینمای ایران خواهد بود.
به گزارش خرداد به نقل از سینما سینما/علی پاکزاد – تینا پاکروان کارگردان، بازیگر و تهیهکننده سینما گفت: «اعلام کردهام و پای تصمیمم هم ایستاده ام و فیلم «لسآنجلس، تهران» را به جشنواره فجر نخواهم داد، اصلا فرم جشنواره را پر نکردهام.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تینا پاکروان تهیه کننده فیلم «خانه کاغذی» درباره اکران این فیلم گفت: «طبق زمانی که شورای صنفی نمایش اعلام کرده بود فیلم«خانه کاغذی» را اکران کردیم. اما این میان موضوعاتی مطرح است که بد نیست به آنها نیز بپردازیم. همزمان با «خانه کاغذی» فیلم دیگری نیز اکنون اکران است که شباهت هایی به اثر ما دارد. اول اینکه آقای پرویز پرستویی در هر دو فیلم حضور دارند و در هر دو فیلم مسائلی بیان می شود که کمی شبیه به هم هستند. تمام این مسائل در کنار هم نشان می دهد که زمان اکران درستی را برای نمایش فیلم ما انتخاب نکرده اند. قبل از جشنواره فجر و در اواخر پاییز فیلم ما را اکران کردند که این اقدام هم به هیچ وجه عادلانه نبود. با این فیلم در مجموع عادلانه رفتار نکردند.»
او ادامه داد: «فیلم «خانه کاغذی» دچار حاشیه های زیادی شد. امیدوارم این فیلم مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد. به هر حال ما دست روی موضوعی گذاشتیم که در سالهای اخیر کمتر به آن پرداخته شده است. این فیلم هم به روزنامه نگاری می پردازد و هم روی موضوع رابطه یک پدر و دختر به خوبی کار می کند. ما ماجرای دو نسل متفاوت از روزنامه نگاران را روایت می کنیم که تفاوت این دو نسل با یکدیگر هم جالب توجه است. این فیلم از برخی خط قرمزها عبور کرد که در نوع خود بی سابقه نیز بود. اکنون بیست و پنج سالن در اختیار داریم که به زودی تغییراتی نیز به وجود خواهد آمد.»
کارگردان فیلم «لس آنجلس، تهران» درباره مراحل ساخت این فیلم گفت: «فیلم «لس آنجلس، تهران» فضایی متفاوت نسبت به «خانه کاغذی» دارد. دو ژآنر متفاوت نسبت به هم هستند. این فیلم اکنون به مراحل پایانی مونتاژ رسیده است. صداگذاری این فیلم باقی مانده است. «لس انجلس، تهران» فیلمی کمدی فانتزی است. این فیلم بازتاب خبری نداشته است. به این دلیل که ما سعی داریم هرچه زودتر این فیلم را به مرحله نمایش برسانیم. عقیده دارم اثر متفاوتی شده است. مثل فیلم های دیگر من الکوی اصلی ما در این فیلم اخلاق است.»
پاکروان درباره موضوع فیلم «لس آنجلس، تهران» گفت: «به جای اینکه سعی داشته باشیم با جوک ها و شوخی های نه چندان جالب مردم را به خنده وادار کنیم سعی داریم که لحظاتی را به وجود بیاوریم که مخاطب با دیدن آن لحظات مفرحی را تجربه کند. این فیلم بیش از اینکه کمدی باشد مفرح است. ژانری که در سینمای آمریکا به خوبی دیده می شود. فیلم هایی که قرار نیست با دیدن آن قهقه بزنیم، بلکه از ابتدا تا انتها خنده روی لب مخاطب وجود دارد. اتفاق خوبی که رخ داد این بود که توانستیم آقای پرستویی را دوباره به فضای طنز برگردانیم. ما بازیگران خوبی را در این فیلم داریم که یکی از نکات مثبت فیلم هم محسوب می شود. آقای پرستویی در این فیلم بازی متفاوت و جالبی را به نمایش می گذارند. ماهایا پطروسیان هم به همین منوال عمل می کند. مهناز افشار هم واقعا فوق العاده است.»
پاکروان درباره جشنواره فجر گفت: «اعلام کردم و پای تصمیم هم ایستاده ام و فیلم «لس آنجلس ، تهران» را به جشنواره فجر نخواهم داد. به این دلیل که اصلا فرم جشنواره را نیز پر نکرده ام. تصمیم ما بر این نبوده که این فیلم را در جشنواره نمایش دهیم. تصمیم بر این بوده و خواهد بود که فیلم را در عید نوروز اکران کنیم. اگر جشنواره یک سناریوی واحد نداشت و آن تعریف واحد همیشگی همراه این جشنواره نبود که عمده آن از لحاظ اعتقادی و ارزشی است، قطعا فیلم ما در جشنواره از لحاظ بازی، گریم، ویژوآل افکت و بسیاری از مسائل دیگر مورد توجه قرار می گرفت؛ و نکات جالبی را مخاطبان مشاهده می کردند. قطعا با یک فیلم جدید روبرو خواهیم بود»
تینا پاکروان گفت: «دغدغه من سینما است. رشته تحصیلی من کارگردانی سینما بوده است. اصلا قرار نبود تهیه کننده فیلم «خانه کاغذی» باشم. اما به حدی شرایط این فیلم از لحاظ فیلمنامه و موضوع جالب بود که ترجیح دادم حضور پیدا کنم زیرا خودم هم دغدغه کار را داشتم. هر جایی که کسی حرف حسابی برای گفتن داشته باشد مایلم که در کنار او حضور پیدا کنم. البته دغدغه نویسندگی هم دارم. بازی هم سعی می کنم در نقش های خاص حضور پیدا کنم. سینما را واقعا دوست دارم.» برچسب ها: تیناپاکروان ، لسآنجلس، تهران ، سینما
منبع: خرداد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۲۵۷۹۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟
فریدون جیرانی در آخرین گفتوگوی ویدئویی خود در «اعتمادآنلاین» روبروی ابوالحسن داوودی، کارگردان و تهیهکننده و فرهاد توحیدی، فیلمنامهنویس نشست و درباره شرایط روز سینمای ایران سخن گفتند.
در بخشی از این گفتگو فریدون جیرانی به سینمای عباس کیارستمی و تاثیر آن در دهه ۷۰ شمسی پرداخته است و با مهمانان به بررسی آن شرایط و دورههای پس از آن پرداختهاند.
به گزارش اعتمادآنلاین، در ادامه این بخش صحبتهای جیرانی و ابوالحسن داوودی را میخوانید و میبینید:
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیدر تحلیل دولتمردان فرهنگی دهه ۷۰ خیلی از عناصر که ممکن است به تعبیر الان مزاحم به نظر بیایند، کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود
*تفکر عباس کیارستمی با خانه دوست کجاست و کلوزآپ باعث شد روشنفکری تمام دنیا متوجه اینجور سینما شوند و تاثیر جهانی گذاشت.
داوودی: و امر مهمی که داشت اینکه در تحلیل خیلی از دولتمردان فرهنگی آن زمان خیلی از این عناصر که ممکن است به تعبیر الان عناصر مزاحم به نظر بیایند، آن زمان کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود. یعنی یک جوری چهره جمهوری اسلامی را در دنیا یک چهره جذابتر و قابل قبولتری نشان میداد.
در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود
*چهره را خیلی عوض کرد.
داوودی: اشکال بزرگی که در روش و سیستمی که به نظر میآید حاکمیت بعد از این جریان در پیش گرفت، [این است که]به نظرم حاکمیت را بیشتر تبدیل کرد به یک حاکمیت ترسیده که برای اینکه از شرایط پیشگیری کند درخت را از بن برید. یعنی سعی کرد درخت را بهنوعی از ریشه دربیاورد یا خشک کند، نفت بریزد که ریشهاش هم خشک شود؛ و این توجه را نداشت که همه این عناصر حتی منتقدترینشان، حتی کسانی که به نظر اوج اپوزیسیون جریان حاکمیت میآیند، نهایتاً در این سیستم پیچیده فرهنگی و ارتباطی که در دنیا هست میتوانند منافعی را هم برای دولت بیاورند. بهخصوص در حوزه فرهنگ. در حوزه سیاست اگر این را ببینید سیاست برخوردهای خیلی سلبی و تند و تیز را ممکن است جواب بدهد، اما در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود. شمشیر دولبهای که بعد از یک مدتی بیشترین خسارت را برای خود آن شمشیرزن به وجود میآورد. این چیزی بود که دوستان تحلیل نکرده بودند.
جشنواره فجر به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد/ قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
در واقع شاید مهمترین مسالهای که وجود داشت این بود که در این دوره دوستان کاملاً بدون هرگونه تحلیلی بر اساس شرایط مدرن امروز سینما و جامعه رفتاری را پیشه کردند که از همین الان میبینیم خسارتهایش چگونه اتفاق افتاد. مثلاً جشنواره فجر تقریباً جزو دولتیترین جشنوارههای دنیا محسوب میشود. به خاطر مناسبتش، ویترینش، به خاطر اینکه سالهای سال همه درگیرش بودهایم. اینکه جشنواره فجر همواره زیر سایه سالگرد انقلاب حرکت کرده و تبدیل به ویترینش شده، با همه لطمههایی که زده، اما باعث شده خود این جامعه در دورانی تبدیل به یک چهره ملی و سبب ارتباط بین این دو هم بشود؛
یعنی بین حاکمیت و مردم و بهخصوص بخش فرهنگی و سینمایی. الان تصویر جشنواره فجر را نگاه کنید. جشنواره فجر واقعاً به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد که یک نهاد و جریان حکومتی برگزار میکند تا چهرهای که هم اهالی سینما و هم مردم آن را پذیرفته بودند که این شرایط به دلیل وضعیتی که داریم بهترین شکلی است که میتواند الان برگزار شود. اشکالاتش را هم پذیرفته بودند، اما الان اتفاقی که از سال گذشته به شکل عمده و آشکار شروع شد، تاثیرش را همین امسال چقدر در سطحی شدن و از دست دادن کیفیت گذاشته است. از دست دادن هویت بهخصوص حتی بخشی که مربوط به حاکمیت بود.
یعنی این به نظرم خسارتش بسیار عمدهتر از چیزی است که جشنواره فجر برای مردم داشت و دوستان این را در تحلیل خودشان متوجه نشدند که هر کدام از این اتفاقات، از این شمشیر از رو بستنهایی که در واقع نفی کردن یک طیفی که فکر کنند چرا برویم دنبال اینکه آقای جیرانی چه چیزی میخواهد بسازد. اصلاً آقای جیرانی چرا باید فیلم بسازد. وقتی این تفکر غالب میشود و این میشود که قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
سینمای ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد به این دلیل که نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند
این تفکر خسارتش قبل از هر چیز به خودشان برمیگردد. به این دلیل که سیستمی که در تحلیل شما و فرهاد هم بود، رشد کردن سینمایی ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد. چون سینمای پروپاگاندا به دلیل اینکه نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و پلهایی را که مخاطب خودش نیاز دارد با درک و سلیقه خودش کشف کند و واردش شود، نمیتواند آنها را بسازد؛ بنابراین روزبهروز چه دولت بخواهد چه نخواهد، گرانتر و غیرقابل ساختتر میشود و به جایی میرسد که دیگر سینما، حتی سینمای پروپاگاندا، امکانش از دست دولت و نهادهای سازنده هم خارج میشود. چون اینها مخاطب ندارند.
در تولیدات سال قبل، تعداد محدود محصولاتی که بنیاد فارابی به عنوان مهمترین بنیاد تقویتکننده سینما که به این دلیل شکل گرفته بود... به این دلیل که حمایت کند یکسری محصولات ساخته شود تا رابط بین فرهنگ ایدئولوژیک و حاکمیتی و مردم باشد...، اما عملاً به چه سرنوشتی دچار شده؟
محصولات امسال هیچ شانسی در ارتباط با مخاطب ندارند/ کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید جواب نمیدهد
سال گذشته و امسال تقریباً ۲۰ محصول داشتیم که از این تعداد تماماً در اختیار نهادهای مختلف بوده و سرمایههایی که بیشتر سرمایههای دولتی بودهاند و شاید به جز یکی دوتا- که احتمال دارد بر اساس آن چیزی که دیدهاند باشد، من هیچ کدام از محصولات امسال را ندیدهام-، اما کسانی که دیدهاند به جز یکی دو مورد بقیهشان هیچگونه شانسی برای اینکه کمترین اقبالی را بتوانند در ارتباط با مخاطب و مخاطب عام به وجود بیاورند [نداشتند]نه یک گروه خاص، گروه انتخابشده که پول بدهند.
کسانی که تصمیمات فرهنگی میگیرند با شرایط و کسانی روبهرو میشویم که همان مثال معروف را به یادمان میآورند که بر سر شاخ نشستهاند و بن میبرند و متوجه نیستند که این رفتار خشن، سلبی و تحریککننده که پیش گرفتهاند، فرار به جلویی که میبینیم که روزبهروز بیشتر میشود، این لجبازی از طرف تمام تصمیمگیران نسبت به اینکه همین است که هست، این سیاست حتی وقتی به جایی میرسد که دیدیم بعد از جشنواره فجر وقتی این میزان مهجوریت را مشاهده کردند، به جای اینکه این را تحلیل کنند، روزنامه معروفی که بیشتر از همه نسبت به این داستان واکنش دارد، عنوان میکند چه خوب شد که پای همه این عناصر را از سینما قطع کردید و ما همین را میخواستیم.
این کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید، به نظر میآید اولین چیزی است که ممکن است به ذهن هر آدم عامی بیاید که برای اینکه با یک مساله و بحران حاد روبهرو شود، چیزی که فکر میکند میتواند عامل بحران باشد از اول سرش را قطع کند. این فرهنگ جواب نمیدهد. این در سینما جواب نمیدهد. اتفاقی که شاید افتاده و دوستان کاملاً ندیده گرفتهاند تغییر ماهیت جریانات و نوع ارتباطات فرهنگی است که سینما جزو عمدهترینشان است.
در بین محصولاتی که تولید میشود که حتی مربوط به سینمای زیرزمینی هم نیست؛ همین فیلم آقای صناعیها فیلمی است که خیلی مشخص و قانونی پروانه ساخت گرفته و با همه اصول و نظارتهای دوستان ساخته شده، اما چرا تبدیل میشود به یک جریانی که مثل لیف خرما نمیدانند چهکارش کنند. فیلمی که همه مراحل قانونی را طی کرده و بر آن اساس ساخته شده.
اگر بخواهیم به تعبیر همان اواسط دهههای ۶۰ و ۷۰ نگاه کنیم، این فیلم باید از جانب مردم و حاکمیت افتخار سینمای ایران باشد. ممکن است حاکمیت نسبت به آن نقد هم داشته باشد هیچ ایرادی ندارد میتواند نقدش را داشته باشد، اما از یک طرف به عنوان یک تصویری [که جامعه آزاد را نشان میدهد]، جامعهای که در آن امکان حرف زدن و ابراز سلیقههای مختلف وجود دارد، بیش از هر چیزی آن فیلم میتواند به حاکمیت و جریان بینالمللی کمک کند. ۴۰ سال است که با پوست و گوشت و استخوان و تورم این را تجربه میکنیم که هیچ جور از این شرایط جهانی جدا نیست.